ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

دومین جشن تولد ملیسا و سی و دومین جشن تولد بابای ملیسا

سلام بابا جونم . سلام می دم به خانمی که دو سال از بهترین روزهای زندگیم رو باهاش گذروندم . سلام می دم به خانمی که مامانش این هدیه زیبا رو به عنوان کادو دقیقا دو سال پیش تو جشن تولدم به من هدیه داد . از مامانت ممنونم که عزیزی چون تو رو به عنوان بهترین هدیه دنیا به من اهدا کرد . تو و وجود تو نازنین بهترین هدیه برای هر جشن تولد منه . ميدونم امروز بارها و بارها تولدت رو تبريک گفتند و شايد واژه هاي تبريک اونها زيباتر بودند اما  با عشقي که من به همراه تبريکم روانه قلب مهربونت ميکنم قابل قياس نيست روز ميلاد تو روز شکفتن غنچه هاي مهربانيست با تمام وجود دوستت دارم بابا  .بزار بازم همین جا از تمام عزیزانمون که منت به سر ما می زارن و با تمام...
30 شهريور 1392

سفر بخیر عزیزم

سلام عزیز دل بابا . سلام ملیسای خوشگل و خوش سیرتم . الهی فدای اون شیرین زبونیهات بشم . ببخشید که باز هم دیر اومدم  و دیر به وبلاگت سر زدم . الان تقریبا یک ساعتی می شه که از سفر رامسر برگشتیم . خیلی خوش گذشت . دقیقا تو حیاط ویلا کلی وسایل بازی بود که شما از ابتدای صبح تا انتهای شب و موقع خواب جیغ و داد می کردی و آهنگ تاب تاب عباسی رو سر می دادی . از اونطرف هم 4 تا بچه گربه بودند که شما کلی باهاشون بازی کردی . از همه مهمتر فضای بسیار ایده آل و زیبای حیاط ویلا بود که واقعا عالی بود ، صدای دریا  و آب ، نسیم صبحگاهی ، آلاچیق قشنگ و شام خونگی و ..... خلاصه از همه مهمتر بودن در کنار هم ، مامانی ، بابایی ، آریا ، پریا و .... واقعا این سفر ...
11 شهريور 1392
1